خاطرات روزانه من

متن مرتبط با «روزها» در سایت خاطرات روزانه من نوشته شده است

من و این روزها

  • سلام سلام فندوق رو دیگه کلاس نقاشی نمی‌برم چون اصلا باهاش خوب کار نمیکنن خودمم اصول طراحی رو یاد گرفتم و فعلا تو خونه تمرین میکنم تابلو دکوراتیومم تمام شد و الان روی دیوار نصب شده این روزها یکم بی‌حوصله ام اولش بخاطر گرفتن وام بود رفتم وام بگیرم رئیس بانک دوست پسر سابقم بود حرفهاش اذیتم کرد دومیش بابت درد سینم رفتم دکتر گفت کیست داری عمم از مکه اومده بود رفتم ببینمش همه فامیل سینه هاشونو برلی زیبایی کوچیک کردن خیلی خوب شدن دلم میخواد منم برم ولی آقای پدر مخالفه پدرشوهر افتاده دستش شکسته یکمم نگران اون شدم آقای پدر براثر رژیم‌های وحشتناکی که گرفته الان زود کلافه میشه و این خیلی اذیتم میکنه یکم چاق شدم و میخوام شروع کنم پیاده روی و ورزش و کم خوردنمو ولی هی امروز فردا میکنم + نوشته شده در یکشنبه هشتم مرداد ۱۴۰۲ ساعت 9:50 توسط  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • دل مشغولیهای این روزهام

  • اقای پدر که دیگه 3شنبه امتحانشو بده خلاص میشیم و تهدیدش کردم بخواد اسم رژیم بیاره میکشمش یکم مضطربه و فقط با پیاده روی خودشو کنترل میکنه فندوق نقاشیش کم کم داره بهتره و بهتر میشه خودم هم طراحی رو تا حدودی یاد گرفتم و رفتم دکوراتیو و فعلا توی کار برجسته سازی تابلومم شنام کنسل شد چون ساعتش تغییر کرد و منم توی اون ساعت نمیتونم برم سه شنبه با اقای پدر میریم تهران به داداشهام نگفتم چون بزرگه خونشون اون سر تهرانه و دوماه دیگه قراره برن خونه جدیدشون برای همین وسایلشونو جمع کردن و نمیخوام مزاحمون بشم دومی هم زنش تنبله و درضمن بچشم کوچیکهو نمیخوام بخاطر ما اذیت بشن ترجیح میدم با فندوق یکم تهران گردی کنیم تا اقای پدر امتحانش تموم بشه و شب برگردیم خونه هم نمیمونیم چون نمیخوام با این همه استرس اقای پدر تنها بره برگرده احتمالا وسط تیرماه بریم شمال یه سر به خانواده بزنیم و برم نزد پرییییییی جاننننن جای همتون خالی + نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 12:37 توسط  |  بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها