دل مشغولیهای این روزهام

ساخت وبلاگ

اقای پدر که دیگه 3شنبه امتحانشو بده خلاص میشیم و تهدیدش کردم بخواد اسم رژیم بیاره میکشمش

یکم مضطربه و فقط با پیاده روی خودشو کنترل میکنه

فندوق نقاشیش کم کم داره بهتره و بهتر میشه

خودم هم طراحی رو تا حدودی یاد گرفتم و رفتم دکوراتیو و فعلا توی کار برجسته سازی تابلومم

شنام کنسل شد چون ساعتش تغییر کرد و منم توی اون ساعت نمیتونم برم

سه شنبه با اقای پدر میریم تهران به داداشهام نگفتم چون بزرگه خونشون اون سر تهرانه و دوماه دیگه قراره برن خونه جدیدشون برای همین وسایلشونو جمع کردن و نمیخوام مزاحمون بشم

دومی هم زنش تنبله و درضمن بچشم کوچیکه

و نمیخوام بخاطر ما اذیت بشن ترجیح میدم با فندوق یکم تهران گردی کنیم تا اقای پدر امتحانش تموم بشه و شب برگردیم

خونه هم نمیمونیم چون نمیخوام با این همه استرس اقای پدر تنها بره برگرده

احتمالا وسط تیرماه بریم شمال یه سر به خانواده بزنیم و برم نزد پرییییییی جاننننن جای همتون خالی

+ نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم خرداد ۱۴۰۲ ساعت 12:37 توسط  | 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 46 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:06