اقای پدر که دیگه 3شنبه امتحانشو بده خلاص میشیم و تهدیدش کردم بخواد اسم رژیم بیاره میکشمش
یکم مضطربه و فقط با پیاده روی خودشو کنترل میکنه
فندوق نقاشیش کم کم داره بهتره و بهتر میشه
خودم هم طراحی رو تا حدودی یاد گرفتم و رفتم دکوراتیو و فعلا توی کار برجسته سازی تابلومم
شنام کنسل شد چون ساعتش تغییر کرد و منم توی اون ساعت نمیتونم برم
سه شنبه با اقای پدر میریم تهران به داداشهام نگفتم چون بزرگه خونشون اون سر تهرانه و دوماه دیگه قراره برن خونه جدیدشون برای همین وسایلشونو جمع کردن و نمیخوام مزاحمون بشم
دومی هم زنش تنبله و درضمن بچشم کوچیکه
و نمیخوام بخاطر ما اذیت بشن ترجیح میدم با فندوق یکم تهران گردی کنیم تا اقای پدر امتحانش تموم بشه و شب برگردیم
خونه هم نمیمونیم چون نمیخوام با این همه استرس اقای پدر تنها بره برگرده
احتمالا وسط تیرماه بریم شمال یه سر به خانواده بزنیم و برم نزد پرییییییی جاننننن جای همتون خالی
برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 46