بیشعوری

ساخت وبلاگ

نگین و منجوق و مروارید و گرجستان خریدم و یه گل سینه زیبا برای خودم درست کردم البته که قبلش رفتم بخرم دیدم میده ۱۵۰ تومان چیزی رو که با چسب الکی چسبوندن و خیلی هم تاپ نبود

امروز میخواستم بیام دنبال فندوق اومدم پایین یه ماشین جلو مجتمع پست ماشینم پارک کرده بود کلی دنبالش گشتم ببینم ماشین کدام خریه تا اینکه دیدم با دوستش خندان داره میاد از عصبانیت دست و پام داشت میلرزید دلم میخواست پارش کنم کثافت بی‌شعور رو

کتاب بیشعوری رو دارم گوش میدم چقدر از چیزایی که میگه رو آدم توی اطرافیانش و حتی خودش و خانوادش میبینه

دلتنگ کسی هستم که خودش نمی‌داند و من همیشه در فکرشم و همیشه برای عاقبت به خیر شدنش از ته دل براش دعا میکنم

+ نوشته شده در شنبه هشتم اردیبهشت ۱۴۰۳ ساعت 12:24 توسط  | 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 12 تاريخ : سه شنبه 11 ارديبهشت 1403 ساعت: 17:31