از الان تا عید

ساخت وبلاگ

 اینو  میدونید که هر سال عید منم و طایفه شوهر و برنامه ریزیهاشون از الانننننن تا اوههههه عید 

دیروز برادرشوهر زنگید و گفت زنداداش امسال عید بابا میگه بریم کیش 

منم که همیشه موافقشونم دیگه

گفتم اوکیه من موافق موافقم چرا که نه 

گفت پس از نظر تو اوکیه؟ گفتم اره اوکیه 

بعد زنگیده بود شوشو 

منم که خیالم از شوشو راحت بود که عمرن عمرن با پری بره سفر . عصری که از سر کار اومد پرسیدم داداشت بهت زنگید ؟ گفت اره چرت و پرت میگه ولش کن 

گفتم اخه قبلش از من اوکی گرفته منم موافقت کردم 

گفت بهترین کارو کردی ولی  من که میدونم تو دوست نداری گفتم تو خودت چی؟ گفت من حتی فکر فقط در حد فکر سفر با پری ازارم میده 

شب پدرشوهر زنگید  که من دلم میخواد با تو یه مسافرتی برم 

شوشو گفت بابا من از الان برای سه ماه دیگه هیچوقت برنامه ریزی نمیکنم اصلا من نیمه دوم اسفند معلوم میشه کی مرخصی دارم بعد از الان چی بگم به شما 

در ثانی من بخاطر خرید ماشین بهت مقروضم من ابروم از سفر برام مهمتره دوست ندارم پول قرض کنم برم مسافرت 

پدرشوهر گفت حتما باید بیاید خوش میگذره 

شوشو گفت شما برنامه ریزیهاتو بکن اگه شد من میام نشد خوش بگذره بهتون 

برادر شوهر زنگید که داداش بیا دیگه شوشو گفت پول ندارم گفت بابا هست شوشو گفت من نمیام یعنی چی بابا هست من با زنم و بچم بابا خرجمونو میده؟ گفت خب کمک میکنه شوشو مصمم گفت نه 

موقع شام گفتم خب اگه دیدی اقا جون ناراحت میشه میخوای بریم ؟گفت شیرین هم هزینش بالاست هم من تصور مسافرت با پری هم ازارم میده بخدا نمیتونم باهاش برم سفر چندشم میشه 

دیگه خیالم راحت شد البته که اینها ول کن نیستنها دیگه میسپاریم دست ایزد منان 

هر سال این موقع ها خیلی تو تب و تاب عید بودم 

اما الان انگار شهر تو خوابه و عید دیگه اون شور و حالو نداره . مردم خیلی درگیرن و عید هم مثلا تعطیلات سرما و برودت هوا و الودگی هوا چند روزی هست و سپری میشه 

تازه این وسط اصرار و کلنجار با خانواده شوشو هم ادمو از تعطیلات عید گریزون کرده ( عروس بدجنس هم خودتونید ) اصلا تو که ایراد میگیری بیا ببینم خودت با پری ما میری سفر ؟ 

 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 68 تاريخ : جمعه 27 دی 1398 ساعت: 5:56