آخرین مطالب
امکانات وب
تاريخ : سه شنبه نهم خرداد ۱۳۹۶ | 9:46 | نویسنده : شیرین
فروردین ماه که رفتم دکتر و ازمایشهامو نشون دادم جوابشون حاکی از کمبود شدید خون در بدن و فقر اهن شدید بود حتی گلبولهامم زیر یازده بودن سر در نمیارم یعنی چی اینو دکتر گفت یعنی خیلی بد و شدت کمخونیم زیاده بهم سرم داد و امپول اهن و چند تا دیگه تقویتی و ... و چون گفت این امپول احتمال داره تازه عمل کردی خونریزیتو زیاد کنه ترسیدم و نزدمش تا اینکه اوضاع جسمیم خداروشکر خیلی خوب شده و دیروز زودتر از شرکت رفتم بیرون و شوشو اومد دنبالم رفتیم ناهار خوردیم (من نمیتونم روزه بگیرم و شوشو هم بخاطر امتحاناش به خودش فشار نمیاره) سرممو با امپولها برداشتیم و رفتیم بیمارستان و اونا هم گفتن که باید تاییدیه پزشک حاضر در بیمارستان داشته باشه چون امپول قوی و حساسیه رفتیم پزشک تایید کرد از صبح هم سرم گیج میرفت چند روزی بود جسته گریخته سردرد داشتم . خلاصه با مراقبتهای ویژه و حساسیت شدید سرم وصل شد و گفتن 3ساعتی طول میکشه چون باید خیلی یواش بره داخل بدن تا سرمو زدن من خوابم برد و شوشو طفلک کنارم نشسته بود ساعت 2 رفتیم بیمارستان 4 بیدار شدم هنوز نصف سرم مونده بود که از پرستار خواستیم سرعتشو بیشتر کنه خیلی عذاب اور بود اونم این کارو کرد و خلاصه سرمم تموم شد امپولهای عضلانی تزریق شد حالم بهتر شده بود رفتیم جوجه رو برداشتیم و رفتیم خونمون و بازم خوابم میومد و جوجه نزاشت و شب هم بد خواب شد و تا صبح منو اذیت کرد صبح موقع اومدن سر کار شوشو میخواست بره خون اهدا کنه اخه این انصافه من اینجوری اون اونجوری دیگه چقدر ناتفاهمی . من در فقر و او در صدر چند وقت یکبار خون اهدا میکنه چون زیادی داره من بیچاره از فقر زیر سرم پدرم درمیاد .خدایا شکرت . فکر کنم از بس میخورههههههه چاقالو .چون شب نخوابیدم الان خوابم میاد گاهی از دست این مرد چقدر کفری میشم وسط سالن بساط میکنه و تمام چراغها رو هم روشن میکنه و درس میخونه انتظار داره بچه بخوابه خب یکم احساس مسئولیت کن پدرانه رفتار کن برو اون اتاق بشین بخون دیگه توی اتاق خوابها پر از کارتنهایی که شوشو اورده برای اثاث کشی و همچی اونجا بهم ریختس و واسه همین کلا اعصابم ضعیف شده از بهم ریختگی و گاهی از خودخواهی و بیتفاوتی شوشو وایییییییییییییییییی
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 81