باید به در بیخیالی زد تا ارام بود

ساخت وبلاگ
 از یه روز و یه جایی تصمیم گرفتم یکم ارامتر و عاقلانه تر با مسائل برخورد کنم تا زیاد اذیتم نکنن بخصوص مسائلی که از طرف خانواده شوهرمه دو روز پیش پدر شوهرم پیش پیش کادوی خونمونو بهمون داد گفت الان بیشتر لازم دارید ادم خیلی خوبیه خیلیها ازش بد میگن حتی گاهی شوهرم از گذشته که میگه همش دلخوری از باباشه و خاله های شوشو خیلی ازش بدشون میاد ولی من از روزی که باهاش اشنا شدم مهربونی دیدم و مهربونی خیلی هم دوسش دارم و دلیل کوتاه اومدنم در برابر کارهای خانمش مهربونیهای خودشه خلاصه با همسرمم صحبت کرده بود یه دوست پلیس توی غرب داره براش یه شوکر خوب بخره تا توی مغازه داشته باشن برای مقابله با دزدان اونم سفارش داده بود که بنده خدا پول اونم به شوهرم داد و عصری اس مس های برادر شوهرم شروع شد که وای من دندونم درد میکنه و پول ندارم و نمیتونم برم پر کنم و بابا بهم پول نمیده و هر وقت هم من میانداری کردم توی دعواهاشون (برادر شوهرم و پدرشوهرم) کلا حق با بابا بوده و همیشه دنیایی پول خرج میکنه و همش میناله که من موندم و پول ندارم و .... همش از ما پول میگیره . عصری یه سر رفته بودیم خرید که اس مسهاش شرو شد سلام داداش خوبی؟ وای از مدل اسمش میدونستم سلام گرگ بی طمع نیست . شوشو گفت باز این پول میخواد اس مس دومش یه طومار بود که اه و ناله و واویلا که دیگه شوشو اصلا حوصله اه و ناله هاشو نداره واشباع شده از این حرفا گفت باشه فردا برات پول میریزم برو دندوناتو پر کن حالا من میدونم دروغ میگه دیگه شوشو هم میدونه دفعه پیش که کتفش درد میکرد زنگ زد که من کتفم تو بازی اسیب دیده و کتف بند بگیرم گردنه نمیتونم گفتیم چنده گفت 90 تومان پول فرستادیم نمیدونم خرید یا نه اما اینجا از هر مغازه ای پرسیدیم گفت 30 تومنه دیگه اینها رو دیدم میدونم چرندیات میبافه تا پول بگیره و خوش بگذرونه همیشه خدا هم بدهکاره قبلنا خیلی حرص میخوردم و ناراحت میشدم بدم میومد اما الان کلا بیخیال شدم بالاخره شوشو یجا باید بفهمه این ادم داره از محبتش سوء استفاده میکنه ایشالله که این دانستن زود اتفاق بیافته شایدم میدونه بازم دلش میسوزه  من چرا حرص بخورم  جدیدن هم شماره دوست دختراشو میفرسته که برای این شماره هزار تومان شارژ بفرستیم و اصولا کارهای شارژ ایشون روهم من انجام میدم اخه چرا خدایا . کلا اینها رو بیخیال شدم و بهشون میخندم چاره دیگه ای هم ندارم چکار میشه کرد 

تازه راه براه پدرشوهرم زنگ میزنه و از دست برادر شوهرم میناله و میگه امروز زود اومد دیر رفت با فلانی رفت و امد میکنه بابا جان ما چکار کنیم هزار فرسخ از اونجا دوریم اخه مثلا دیروز زنگ زده که اقا من توی جیبش سیگار پیدا کردم بما چه خب بچتو خوب تربیت کن یا برادر شوهرم زنگ زده داداش به بابا گفتم زود بیاد مغازه من میخوام برم دکتر نیومده تو زنگ میزنی بگی زود بیاد اخه چراااااااا ای خدای مهربان کمک

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 89 تاريخ : شنبه 13 خرداد 1396 ساعت: 10:36