من و همسایه

ساخت وبلاگ

سلام خدا جونم 

سلام دوستای گلم 

چند وقتی بود عجیب به کتیبه پرده گیر داده بودم امروز اسپری طلایی بدست رفتم بالای چارپایه و رنگ طلایی بهش زدم محشر شد عالیییی خیلی کیف کردم 

بعدم با چند تا کارتن سفت و محکم باکس خوشگل درست کردم  برای زیر سینک ظرفشویی رو طبقه بندی کردم و کلی جا برای وسایلهام باز شد 

یه تنگ شیشه ای ساده هم داشتم که اوردمش دورشو چسب زدم مورب بد رنگ کردم و بعد چسبها رو باز کردم و گل خشک رنگارنگ ریختم توش و گذاشتمش کنار سالن 

سر فرصت عکس همشونو براتون میزارم 

چند روز پیش بامطلب همسایه نیلوبلاگ صحبت میکردیم گفت چی میکنی تو خونه اصلا صدات نمیاد گفتم بافتنی بعدم فهمیدم کلی برای خودش هنرمندیه. از مدل کیفی که برای گیسو بافته بودم خوشش اومد مکرومه همون رنگی داشتم دادم بای دخترش ببافه کیف گیسو پیشش امانت مونده بود

امردز در زد و جلو درکلی حرف زدیم فندوق رفت خونشون با هستی بازی کنن اخه اونها هم باباشون نبود و تنها بودن 

ماهم کلی تعریف کردیم دلم وا شد و قراره بافتنی با میل بهم یاد بده چون من فقط کشباف با میل بلدم و توان چندانی در بافت ندارم بیشتر قلاب بافی بلدم 

میخوام کلاه برای شب یلدای فندوقم ببافم 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 56 تاريخ : چهارشنبه 19 آذر 1399 ساعت: 22:46