سلام سلام عشقهای من

ساخت وبلاگ

فندوقم امتحان زبان داره و مشغول کار با وروجکم

خودم یکم هورمونهام بهم ریخته و کلافه ام

سه شنبه رفتیم تهران طبق برنامه آقای پدر ساعت ۴ پیاده راه افتاد ۲۰ کیلومتر رفته بود که ما ساعت ۷.۳۰ رفتیم سوارش کردیم

منو فندوق بعد از راهی کردن آقای پدر رفتیم هفت حوض و کلی خرید کردیم

عصر هم باهم برگشتیم . منتظر نتیجه هستیم انشالله که خیره

چهارشنبه کلاس نقاشی نرفتیم چون داداشم اومده بود و ما رفتیم خونه مامی و نمیدونن روز قبل ما تهران بودیم چیزی نگفتیم

عمه کوچیکم رفت مکه و زنگ زده بود دعوتم کنه حوصله مهمونی نداشتم گفتم نمیام خودم یه سر میام میبینمت و پنکه مسافرتیم که دربارش باهم صحبت کرده بودیم رو هم بهت میدم و شب یه سر رفتم پیشش

یه ساک نمدی خوشگل برای خودم دوزیدم

سبزی‌های معطر گرفتم و خشک کردم فقط مونده شوید

احتمالا دوشنبه میریم شمال به یه سفر احتیاج داریم پری خونمون پایین اومده

+ نوشته شده در شنبه سوم تیر ۱۴۰۲ ساعت 9:17 توسط  | 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 47 تاريخ : دوشنبه 2 مرداد 1402 ساعت: 14:06