گشت و گذار در وبلاگها

ساخت وبلاگ

اینو میدونم که خیلی از دوستای گلم اینها رو میخونید و از خداوند میخوام که همه این چیزهایی که من مینویسم وبرای خودم کارسازه برای شماها هم همینطور باشه 

انشالله 

تو جلسه دیروز قرار شد من یه سری مدارک دال بر واقعیت صحبتهام براشون ببرم صبح اومدم دفتر با عجله سیستمو روشن کردم فیلها رو باز کردم زونکنها رو ریختم رو میز وای خدایا چرا هیچ کدوم ازین شماهاره ها باهم نمیخونن قبلم تند میزد نفسم در نمیومد وای یعنی چه اتفاقی افتاده که یهو دیدم برگه های 95 رو گذاشتم جلوم و سیستم 94 بازه 

اخخخخ خدایا من از دسته این شیرین گیج چکار کنممممممممم

زونکن 94 توی بایگانیه باید به مهندس زنگ بزنم بده اون زونکنه رو کارپرداز برام بیاره گوشی رو برداشتم شماره میگرفتم یهو یادم افتاد هنوز ساعت 8 نشده من زود میام مردم که مثل من نیستن  گوشیو قطع کردم و نفس عمیق کشیدم و صبر کردم و زنگ زدم مهندس تو راه بود گفت رسیدم زنگ میزنم بالاخره کار تموم شد زنگ زدو گفتم کدوم زونکنو میخوام و قرار شد بده برام بیارن دیگه کاری نداشتم باورتون میشه هیچ کاری شروع کردم توی وبلاگها چرخ چرخ چرخ زدن چقدر انشاها زیباست خیلیهاشونو تگ کردم و خیلیها رو توی وبلاگ دوستان ثبت کردم برام روزمرگیهای دیگران جالب بود براشون نظر دادم و دوباره برگشتم و نشستم برای خودم نوشتم یادم افتاد دلیل ناراحتی دیروزم که منجر به تصادف شد خوندن وبلاگ یه دوست بود که رمزشو برام فرستاده بود که البته خیلی از قسمتها با این رمز باز نمیشد اما زندگیش منو عجیب داغون کرده بود حالا خداروشکر من خسارت جدی به اموال همسر جان نزدم و جزیی رفع شد اما بعضیها قلمشون اینقدر گیراست که ادمو درگیر میکنه 

بخداااا که

زونکن امد و مدارکی که میخواستم توش نبود واویلا حالا باید بشینم یه توجیه نامه برای کارام بیابم خدایا کمکم کن 

باید یکم تمرکز کنم یکم اروم باشم باید خوب فکر کنم

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 87 تاريخ : سه شنبه 30 خرداد 1396 ساعت: 10:27