یک استراحت حسابی

ساخت وبلاگ

دیروز کلا منگ بودم دلم میخواست سر کار بخوابم همش عین مریضها سرم درد میکرد تو دوره پ.... فشارم میفته خ...و...ن...ر....ی...ز...ی شدید داشتم توان نداشتم دیگه نزدیکهای ظهر چشمام باز نمیشد از سردرد زودتر از سر کار رفتم خونه و خوابیدم شوشو قبلش اس داده بود ما بازدید داریم احتمالا دیر میایم منم از خدا خواسته گفتم باشه و دو تا قرص مفنامیک خوردم و خوابیدم ساعت 4 بود بیدار شدم وای خدا حالم چقدر خوب شده یه دوش گرفتم و یه جارو برقی کشیدم و لباس پوشیدم رفتم خونه مامی شوشو طفلک ساعت 7 اومد خسته و کوفته پاهاش تاول زده بود اینقدر تو کفش بود و دوندگی کرده بود شام رفتیم باغ حال و هوامون عوض شد ولی چون شوشو خسته بود زود برگشتیم تا بخوابه و شبهایی که خونه مامی میمونیم مسئولیت فندوق با مامانه منم مانند خرس خوابیدم تا صبح خستگیم دراومد خیلی داغون بودم خدا خیرش بده مامانمو خیلی کمکم میکنه خدا ایشالله همه مامانها رو حفظ کنه 

- خدایا شکرت که مامانمو دارم ازت ممنونم 

[ چهارشنبه بیست و پنجم مرداد ۱۳۹۶ ] [ 8:33 ] [ شیرین ] [ ]

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : استراحت,حسابی, نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 87 تاريخ : جمعه 27 مرداد 1396 ساعت: 17:05