سفری در راه است

ساخت وبلاگ

از همه دوستام ممنونم که پیشنهاداتی برای زنده نگه داشتن گلم بهم داده بودید ممنونم حتما یکی یکی انجامشون میدم مطمئنن یکیشون جواب میده . البته دیروز حسابی شستمش الان یکم حالش خوبه ایشالله بهترم میشه 

از دیروز که ساعتها اینجوری شد من قاطی کردم کلا الان قاطیم حالم خوبه ها خندونم مخم قاطیه اخه دیروز صبح شوشو باید 6 بیدار میشد نه این 6 الان همون 6 قبلی که بود نظم کاریشون این مدلیه هر سال 31 شهریور رو به ساعت روز قبل میرن سر کار و امسال که افتاد جمعه هم باید میرفت طفلکی خیلی کار داشت 200 بار از خواب پریدم و دیدم شوشو خوابه هوا روشنه حس کردم خواب مونده ساعتو نگاه کردم دیدم ساعت هنوز 5 صبحه و امروز هم همینطور از 5 بیدارم ولی خوبیش به این بود هوا روشنتر بود و زمین یکم گرمتر شده بود و خیابانها شلوغتر بودن زمانی که ما فندوقو بردیم خونه مامی 

برادر شوشو چند باری خواسته بیاد و شوشو بخاطر درگیریهای زیاد کاری موافقت نکرده و حالا باز تماس گرفت برای تعطیلات محرم بیاد و باز شوشو کار داره و بهش نتونست بگه نیاد و امروز صبح یهو تصمیم گرفت و گفت خب من عاشورا نیستم پس ما میتونیم دو روز قبل از تعطیلات یعنی سه شنبه و چهار شنبه مرخصی بگیریم و بریم شمال و یه سری بهشون بزنیم  که هم اونا از دلتنگی در بیان هم ما منم قبول کردم به یه مسافرت احتیاج دارم و لااقل روز تاسوعا و عاشورا هم برمیگردیم و من داداشامو هم میبینم و پیششونم و شوشو هم بکاراش میرسه الان هم منتظرم ببینم اقای شوشو شرایط کاریش جوری میشه که بخواد مرخصی بگیره یا نه تا بعد من مرخصیمو اکی کنم 

 از روزی که عمه جون اون ورزشها رو گفت انجام میدم و دکتر هم دارو و امپول داد رو خوردم و زدم حالم خیلی خوب شدههههه هورا زانوهام خوب شدن دیگه درد ندارم خیلی خوشحالم ممنونمممم خدایا ازت ممنونم که اینجا هم دوستای خوبی دارم که راهنماییم میکنن و کمکم میکنن و هم از اقای دکتر ممنونم که داروهاش کارساز بوددددد خدایا شکرت البته اینم بگم یکمم بیخیال همچی شدم و گفتم کارها رو اسون بگیرم خودشون انجام میشن کم کم یکمم منگول میزنم و شادم 


خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 96 تاريخ : سه شنبه 4 مهر 1396 ساعت: 22:32