دیروز شوشو میخنده میگه خوب همه رو یهو زدیم کنارا ولی خیلی کار خوبی بود ما که مجبور نیستیم بخاطر خوشی و ارامش یکی دیگه خودمونو تو دردسر بندازیم
حالم خوبه خوبه
دیروز سر راه سبزی خریدم و رفتم خونه
فندوق کلی بهونه میکرد و میگفت بابایی دنیای منهههه کوووو میگم خب توام دنیای منی میگه نه من دنیای بابابییم تا باباش رسیده و پرید بغلش خوابید
عصرم بیدارش کردیم و رفتیم ازمایشگاه جواب ازمایششو گرفتیم شنبه میبریم دکتر
امروزم میریم نمایشگاه گل و گیاه احتمالا چند تا کاکتوس برای خونه میخرم اگه گل اپارتمانی مقاوم میشناسید بگید بگیرم
خاطرات روزانه من ...
برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 60