فندوق که خوش بحالشه اونجا
کادوهای مامیو دادمو و شب موقع برگشت فندوق گریه نکرد و کاملا قبول کرده که وقتی داریم برمیگردیم هرچقدرم گریه کنه مامان دون ودایی نمیان باهاش و فقط بوسشون کرد و بای بای کرد
تو راه خوابید و منو شوشو هم کلی درباره تیپ و وزن و اینها صحبت کردیم چایی خوردیم و با انرژیهای مثبت تونستم به شوشو بقبولونم ذهنشو باید از چاقی دور کنه و خودشو برای یه عید متفاوت که تونسته خودشو به وزن ایده ال برسونه اماده کرده
چشماشو بسته بود و با جون و دل داشت بهم گوش میکرد و کلی تجسمهای زیبایی براش خلق کرده بودم و کلی سخنرانی کردم
با حال خوبی خوابید
اما طی صحبتهای قبلمون خودم ذهنم درگیر عوض کردن خونه به یک واحد بزرگتر و تک واحدی بود با پارکینگ بدون مزاحم کلی تو دیوار و شیپور گشتم و دیدم خوابم میاد پروژم ناتمام موند و خوابیدم
صبح با اس مس تشکر شوشو بابت همه حرفها و انرژیهای مثبتم روبرو شدم و بهم گفت حالش خیلی خوبه
خداروشکر بابت همه تفکرات خوب و آرامبخش
خاطرات روزانه من ...برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 81