تعطیلات نیمه شعبان

ساخت وبلاگ
شنبه شوشو زود اومده بود رفته بود دنبال فندوق زنگیدم ببینم کجاست جلو مهد بود گفتم بمونن همونجا من برم شهریه مهدشو بدم با هم برگردیم خونه 

شوشو هم از صبح معدش خیلی اذیتش کرده بود تا رسیدیم بهش عرق نعناع دادم و قرص خورد  و نهار حاضر کردم خیلی کم خورد و با فندوق خوابیدن 

کارگر ساختمون زنگید ماشینها رو از پارکینگ ببریم بیرون میخواستن تمیز کنن رفتم ماشینو جابجا کردم و دیگه خوابم نبرد و کارامو انجام دادم 

و یکی از همسایه ها شرینی اورد که با زنگ در اهل خونه بیدار شدن 

یکم دمنوش به شوشو دادم معدش بهتر شده بود گفتم خوب بشه کامل 

فندوق دلتننگ بود رفتیم فروشگاه خرید کردیم و موقع برگشت گیر داد نریم خونه بریم لستولان(رستوران) شوشوهم که هیچ مقاومتی دربرابر بچه نداره مارو برد رستوران  ترافیک بود و همجا جشن عید فندوق میگفت ببین برای منه جشن گرفتن کلی ذوق میکرد 

یکشنبه هم کلا گیر داده بود بریم خونه مامان دون که نرفتیم و یه سری رفتیم بیرون حال و هواش عوض بشه براش یه ماشین خریدم و اومدیم خونه نهار خوردیم و شوشو ماهواره تنظیم میکرد و با فندوق شدید درگیر بودن 

ساعت 7 فندوق خوابید و دوباره شوشو معدش شروع کرد و درگیر رفع درد معده شوشو شدیم ساعت11 بود من خوابم برد 4 صبح بود دیدم شوشو هنوز نخوابیده یکم پیشش نشستم و ازش خواستم یکم دراز بکشه تا من روغن زیتون بزنم رو معدش بلکه یکم اروم بشه 

بسکه رژیمهای مزخرف میگیره دیگه معدش اذیت شده منم یکم بهش غررر زدم ولی با نوازش که عزیزم دیگه رژیم نگیر لطفا ما همینجوری عاشقتیم وی کو گوش شنوا 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 82 تاريخ : پنجشنبه 5 ارديبهشت 1398 ساعت: 13:44