یک شیرین عصبی

ساخت وبلاگ

جدیدن نمیدونم چرا اینقدر عصبی میشم و زود از کوره در میرم هورمونهامم بهم ریخته 

دیروز شوشو زود اومد رفتیم دنبال فندوق 

یاد گرفته تا مارو میبینه میگه چی خریدی؟؟؟؟

و دیروز کلی عصبانی شدم بابت این موضوع و به شوشو گیر دادم که شما بد یادش دادی 

شوشو مهران غفوریان رو دیده مصمم شده تا عید لاغررررر بشه ( آمین)

چند تا پرسنل شوشو اینها حقوقشون 300 یا 400 تومنی کم شده یکیشونم 700 تومن 

دو روزه یکریز گوشیش زنگ میخوره و ازش میخوان پیگیری کنه شوشو هم بهشون اطمینان میده حلش میکنه 

از زمانی که مسئولیت بهش دادن خداییش خیلی نسبت به موضوع حقوق و معیشت و وام پرسنلش اهمیت میده و کارشونو راه میندازه 

دیشب یکیشون زنگید و پشت تلفن گریه کرد و هی شوشو هم بهش میگفت بابا گریه نکن خداییش من خودم ظهر رفته بودم دنبالش بهم قول دادن تا شنبه اوکیش میکنن خیالتت راحت بعد که گوشیو قطع کرد کلا بهم ریخت گفت شیرین مرد با سه تا بچه چکار کنه برنامه ریزی کرده دیگه اعصابم خرد شد داشت گریه میکرد 

بهش گفتم حالا خداییش درست میشه گفت اره بابا خودشون میدونن من چند روزه تمام وقتمو گذاشتم برای درست کردن این موضوع و بهم قول دادن درست میشه 

بعدم زنگ زد به اون اقاهه که مسئول اصلیه حقوق و اینهاس  و بهش گفت بابا بخدا بچه هام  زنگ میزنن گریه میکنن روا نیست حقوقشون کم بشه 

دیگه کم اعصاب نداشتم داغونتر هم  شدم هی گیر دادم به فندوق طفلکی 

شوشو هم پرسید چته نمیدونستم الان چمه خداییش اون سریال کوفتی دلدادگان هم کلا عصبیم میکنه یکی نیست بهم بگه اخه روانی چرا نگاه میکنی خبببب 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 61 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:19