قرعه کشی

ساخت وبلاگ

دیروز شوشو پیام داد داره میاد تا خودش بره دنبال فندوق چون خیلی دلتنگشه 

با هم رسیدیم خونه و رفتیم دنبالش من تو ماشین نشستم و پدر پسری جوری همدیگرو بغل کردن و ذوقیدن که نگو 

بعدم اومدیم خونه و نهار نیمرو خوردیم حال هیچ کاریو نداشتم بسکه سر کارم شلوغ بود 

بعد از نهار هم کلی با فندوق بازی کردیم و یکم کار خیاطی انجام دادیم و بعدم من رفتم اشپزخونه و شام پزیدم 

بعدم یکم خرید داشتیم رفتیم انجام دادیم  و برگشتیم سریال مانکن از 13 تا 15 ندیده بودیم و نگاه کردیم 

قرعه کشی دوستانه شرکت کره بودم البته دوتا ثبت ام کردم 

دیشب انلاین قرعه کشی انجام شد 

من نفر دوم و سوم شدم کلی ذوقیدم 

دوست جون از بلاد کفر برگشته و پیام داد خوابتو دیدم و دلتنگت شدم  گفتم برگشتی گفت اره رفته بودیم خواهرم زایمان کنه و چند ماهی بودیم و اومدیم کلی تعریف کردیم و حرفیدیم و قراره زبانشو تکمیل کنه و بره بسلامتی 

 

 

 

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 56 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:19