هیچکس دختر نمیشه

ساخت وبلاگ

دیروز رفتم خونه وسایل فندوقو جمع کردم و رفتم مهد دنبالش 

بچم ده ستاره شده بود و بهش یه ماشین کوچولو جایزه داده بودن بهش 

یه کارت ستاره دارن مهد هر کار خوبی که انجام میدن یه ستاره میگیرن رو ده و بیست  سی جایزه میگیرن 

کلی خوشحال بود بهش گفتم چون پسر خیلی خیلی خوبی هستی منم میبرمت خونه مامان جون کلی ذوق کرد و عصر که باباش زنگیده بود میگفت نیا دنبالمون و اونم خندید که نگران نباش نمیام 

داداشم زنگیده میگه چرا شوهرت اینقدر میره ماموریت میگم بسکه اغتشاش میکنید دیگه والا 

اون روز که شوشو از ماموریت شیراز برگشت گفت شیرین شاید ما فقط یکسال بمونیم تهران بعدش منتقل بشیم جای دیگه 

منم بهش اطمینان دادم اشکالی نداره سختش اینه من از خونه الانم و ثابتم بکنم و برم تهران تو خونه سازمانی بقیش دیگه مهم نیست هر جای ایران که باشه تازه هر جای دیگه اب و هواش از تهران بهتره و من پایه ام نگران نباش 

فکر کنم خیالش زیادی راحتش دوباره رفت ماموریت 

خداییش هیچ کس دختر نمیشه توی این مدت هر زمانی که گیر اوردم به مرتب کردن خونه مامی پرداختم از برچسب و رو کش کابینت و تو کابینتی و تمیز کردن اشپزخونه  این صحبتها

یه سوال آیا برای بچه ها هم میشه واکسن انفولانزا بزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

خاطرات روزانه من ...
ما را در سایت خاطرات روزانه من دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 66 تاريخ : پنجشنبه 14 آذر 1398 ساعت: 18:19