دوستای دوره مدرسه یه گروه زدن که دو سه باری دور همی گرفتن و من هربار بهونه اوردم و نرفتم اینبار دیگه قرار شد برم
شوشو امروز نیست و منو فندوق تنهاییم دوست جان نهار دعوتمون کرده که قرار شد باهم بریم اونجا
دیروز موهامو رنگ کردمو و یکم بخودم رسیدم و صبح هم که بیدار شدم تا فندوقو ببرم مهد فرصتی شد تا لاک بزنم
ساعت یک دوستام قرار گذاشتن برن منم تا یک میرسم خونه و کارامو انجام میدم و حاضر میشم و میرم دنبال فندوق و با دوستام میریم مهمونی
خاطرات روزانه من ...
برچسب : نویسنده : 9khateraha95b بازدید : 50